بخش سیزدهم التجای به کوی دوست
وذکر ابن الفضل (۳۵۳) و نیزحسن بن فضل همدانی ذکر نمود گفت: وارد عراق شدم و علمت أن لاأخرج الّا عن بیّنه من أمری و نجاح من حوائجی و لو احتجت أن أقیم بها حتّی أتصدق و تصمیم گرفتم از عراق بیرون نشوم مگر با دلیلی روشن ازکارم و رسیدن به حاجاتم گر چه آن قدر إقامتم طولانی شود تا نیازمند قبول صدقه شوم “و فی خلال ذلک تضیق صدری بالمقام” و در اثناء کار دچار بی حوصلگی از زیاد ماندن شدم و ترسیدم که حج از دستم رود.
گوید پس رفتم پیش محمد بن احمد که درآن زمان سفیر – ناحیه ی مقدسه –بود از او خواستم کار مرا بفرجام رساند پس به من گفت: به سوی مسجد این چنین واین چنین حرکت کن پس مردی با توملاقات می کند پس به آنجا گردیدم پس مردی بر من داخل شد پس همین که نگاهش به من افتاد خندید و به من گفت: غمگین نشو زیرا تو امسال حج خواهی نمود و سالماً به اهل و فرزندانت برمی گردی. پس اطمینان یافتم و قلبم آرام شد وگفتم این مصداق همان دلیل روشن است که می خواستم.
گوید سپس وارد عسکر-یعنی محله ی عسکر در سامراء- شدم. پس بیرون شد به سوی من کیسه ای چرمی که در آن چند دینار و پیراهنی بود؛ پس غمگین شدم و پیش خودم گفتم: پاداشم نزد قوم است؟”واستعملت الجهل نادانی را به کارگماشتم.
پس آن کیسه را پس فرستادم؛ بعد از آن به شدّت پشیمان شدم و پیش خود گفتم: کفرت بردّی علی مولای کافر شدم برخورده گیری برمولایم ؛و نامه ای نوشته از مولایم عذرخواهی نمودم و عرض کردم با این گناهم هلاک می شوم و از لغزشم طلب بخشش می نمایم و آن را فرستادم و بلند شدم و خود را برای نماز تطهیر نمودم و درآن حال پیش خود فکر می نمودم و می گفتم اگر دینارها به من برگردانیده شود سرکیسه را باز نمی نمایم و با آن کاری نمی نمایم تا آن را به پدرم رسانم، زیرا او از من داناتر است. پس همان مأموری که کیسه چرمی آورده بود پیش من آمد و گفت: به من گفته شد:
“أسأت اذا لم تعلم الرجل أنّا ربمّا فعلنا ذلک بموالینا إبتداءً تو بد نمودی که مرد را آگاه نکردی که ما این کار را گاه با موالی خویش ابتداءً انجام می دهیم و چه بسا آنان از ما آن را درخواست می نمایند و با آن تبرّک می جویند و به من این فرمان رسید:
“أخطأت فی ردّک برّنا فإذا استغفرت الله فالله تعالی یغفرلک و اذا کانت عزیمتک و عقدنیتک فیما حملناه الیک الّا تحدث فیه حدثا إذا ردّه علیک و لا تنتفع به فی طریقک فقد صرفنا عنک فا مّاالثوب فخذه لتحرم فیه للحج. دچار خطا شدی که نیکی ما را رد نمودی حال که از خدای بزرگ طلب آمرزش نمودی او تو را می بخشد و هنگامی که تصمیم جدّی تو و نیّت محکم و استوارت در مالی که به سوی تو برداشته بودیم اگر آن مال مجدّدًا به سوی تو برگردانیده شود این است که در آن هیچ تصرفی ننمایی و با آن در راهت نفع نبری پس ما آن را از تو برگردانیدیم. پس اما پیراهن را برگیر تا در آن برای حجّ محرم شوی